یک آرزو، جرقه‌ی آغازی تازه خواهد بود.

هر هزارسال، همه تا سرحد مرگ تکه‌های گم‌شده‌ی طومار هزار دعا را جست‌وجو می‌کنند؛ زیرا که این طومار قدرت

فراخواندن اژدهای کامی بزرگ و برآورده شدن یک آرزو را دارد.

وقتی معبدی می‌سوزد و با خاک یکسان می‌شود، یومکو با بزرگ‌ترین و گران‌بهاترین گنجینه‌ی معبد فرار می‌کند؛ اولین تکه‌ی

این طومار. وقتی سرنوشت یومکو را به یک سامورایی مرموز می‌رساند، می‌فهمد او دنبال چیزی است که یومکو در اختیار

دارد به کاگه دستور داده شده که هرکسی سر راهش قرار می‌گیرد و مانعش می‌شود را بکشد؛ اما آیا او می‌تواند مأموریتش را

به سرانجام برساند؟ آیا این همان آغازی است که بیداری و فراخوانی اژدها را خواهد دید؟

قدم به سرزمین زیبا و خطرناک تغییرشکل‌دهندگان و سامورایی‌ها، کامی‌ها و افسانه‌ها، انسان‌ها و شیاطین بگذارید… دنیایی

که در آن اساطیر ژاپنی و تخیل باهم درآمیخته‌اند…

شاهدخت لیرا، از خانواده‌ی سلطنتی سایرن‌ها و مرگبارترینِ آن‌هاست. با قلبی که از هفده شاهزاده به‌دست آورده در تمام اقیانوس قابل

احترام است؛ تا اینکه بازی سرنوشت او را مجبور به کشتن یکی از همنوعان خود می‌کند. ملکه‌ی دریا، به‌عنوان مجازات، دختر خود را

بهچیزی تبدیل می­کند که او بیشتر از همه نفرت دارد؛ یک انسان. توانایی آواز جادویی از او گرفته شده و شاهدخت باید تا اولین روز

زمستان، قلب شاهزاده اِلیِن را به ملکه‌ی دریا تحویل بدهد یا برای همیشه انسان باقی بماند.  اگرچه شاهزاده اِلیِن وارث قدرتمندترین

پادشاهی جهان است، اقیانوس تنها جایی است که او آن‌را خانه می‌خواند. بر طبق گفته­هایش، شکار سایرن­ها چیزی بیشتر از سرگرمی

برای اوست.  وقتی دختری در حال غرق شدن را از اقیانوس نجات می‌دهد، آن دختر فرای آنچه نشان می دهد؛ است. او به شاهزاده قول

می‌دهد تا در پیدا کردن کلید نابودی تمام سایرن‌ها به او کمک کند؛ ولی آیا شاهزاده می‌تواند به دختر اعتماد کند؟ و چقدر باید الین با این

دخترمعامله کند تا دشمن بزرگ انسان­ها را از روی زمین محو کند؟